روزگار اما وفا با ما نداشت/ طاقت خوشبختي ما را نداشت/
پيش پاي عشق ما سنگي گذاشت/ بي گمان از مرگ ما پروا مداشت/ اخر اين قصه هجران بود و بس/
حسرت و رنج فراوان داشت و بس/ يار ما را از جدايي غم نبود/ در غمش مجنون عاشق كم نبود/ بر سر پيمان خود محكم نبود/ سهم من از عشق جز ماتم نبود/
با من ديوانه پيمان ساده بست/ ساده هم ان عهد و پيمان را شكست/
بي خبر پيمان ياري را گسست/ اين خبر ناگه پشتم را شكست/ ان كبوتر عاقبت از بند رست /
رفت و با دلدار ديگر عهد بست/ با كه گويم اين كه هم خون من است/
خصم جان و تشنه ي خون من است/
بخت بد بين وصل او قسمت نشد/ اين گدا مشمول ان رحمت نشد/
ان طلا حاصل به اين بنده نشد/ عاشقان را خوش دلي تقدير نيست/
با چنين تقدير بد تدبير نيست/ از غمش با دود و دم همدم شدم/
باده نوش غصه ي او من شدم / مست و مخمور و خراب از غم شدم/
ذره ذره اب گشتم كم شدم/ اخر اتش زد دل ديوانه را/ سوخت بي پروا پر پروانه را/ عشق من از من گذشتي خوش گذر/ بعد از اين حتي تو اسمم را نبر/
خاطراتم را تو بيرون كن ز سر/ ديشب از كف رفت فردا را نگر/ اخر اين يك بار ز من بشنو پند/ بر من و روزگارم دل نبند/ / عاشقي را دير فهميدي چه سود / عشق ديرين گسسته تا و پود/ گر چه اب رفته باز ايد به رود/ ماهي بيچاره امّا مرده بود/"""" بعد از اين هم اشيانت هر كس است--باش با او ياد تو مارا بس است""""""
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت